قصه از اینجا شروع شد که در ورزش کریکت وضعیتی پیش میآمد که در آن توپزن میتوانست سه توپ را به صورت پیاپی دفع کند. بهافتخار چنین موفقیتی به توپزن کلاهی هدیه داده میشد. اصطلاح «هَتتریک» به این ترتیب پا به جهان واژههای کریکت گذاشت و بهتدریج به رشتههای دیگر ورزشی هم رفت و اکنون در زبان انگلیسی برای هر موفقیت سهگانه و پیاپی هم به کار میرود. این واژه از نظر فرهنگی و واژگانی و آوایی برای فارسیزبانان ناشناخته است؛ در حالیکه در فارسی میتوانیم به جای آن بگوییم: سهگُله.
در میان مصوبات فرهنگستان اول(۱۳۱۴)، مجموعهای از اصطلاحات نیز در حوزه فوتبال دیده میشود؛ واژههایی چون «بیرون» برای out، «تاوان» برای penalty، و «گوشه» بهجای corner. اما از معادلهای فارسی این حوزه استقبال نشد. حدود شصتسال پس از آن، فرهنگستان سوم اصطلاح «کُنج» را مناسبتر دید و معادل «محوطه کنج» را همراه با «محوطه کرنر» برای corner area به تصویب رساند.
بهنظر میرسد گاهی کاربرد اصطلاحات غیرفارسی در رشتههای ورزشی، ازجمله فوتبال، از دیدِ گزارشگران و نویسندگان ورزشی، اعتبارآفرین است. متاسفانه این امر نهتنها باعث تداول بسیاری از اصطلاحات غیرفارسی تخصصی در متنها و گزارشهای ورزشی شده، بلکه رواج واژههای عمومی انگلیسی را هم در آنها به دنبال داشته است.
به دو کاربرد double در زبان انگلیسی ورزش دقت کنیم: یکی وضعیتی است مثل کاری که رونالدو تا دقیقه ۴۴ بازی اسپانیا - پرتغال در این جام انجام داد؛ یعنی بهثمر رساندن دو گل در یک بازی، که به آن «دوگُله» میگویند. رونالدو در آن بازی دوگُله و سپس «سهگُله» شد.
اما معنی دیگر این واژه کلیتر است و به بردنِ حریف در هر دو دورِ رفتوبرگشت در یک فصل اطلاق میشود. در فارسی به این کار «دوبُرده کردن» میگویند.
باور کنیم که فارسی صحبت کردن از اعتبارمان کم نمیکند!
اولین «سیو» ارزشمند بیرانوند در جام جهانی
تعجب نکنید! اصطلاح تخصصی جدیدی نیست. همان «نجات» است برای نشان دادن انگلیسیدانی!
پلیآف جام جهانی؟ شوخی میکنید! مگر همیشه نمیگفتند «بازی حذفی» و همهمان هم میفهمیدیم؟
این «هافتایم» تمام شد، اما «وقت استراحت» هنوز مانده است.
ریبلو، لیبلو، لیبرو؟؟ عجبا، چرا نمیگوییم «دفاع آخر»؟
«ضربه» بهجای «شوت»
«بازیکن میانی» بهجای «هافبک»
«سرهوادار» بهجای «لیدر»
«خطا» بهجای «فول»
«گُلپاک» بهجای «کلینشیت»
«رتبهبندی» بهجای «رَنکینگ»
«تیمگان» بهجای «لیگ»
«شهرآورد» بهجای «دِربی»
«تَک» بهجای «تَکل»
«فرصت» بهجای «اَدونتِجرول»
«انتقال» به جای «ترنسفر»
«بخت» به جای «سید»