حزب الله نیوز | خبر، گزارش، عکس و فيلم از ایران و جهان 13 ارديبهشت 1400 ساعت 9:48 https://www.hezbollahnews.com/news/252717/ماجرای-خداحافظی-زودهنگام-خانم-بازیگر-معلمی -------------------------------------------------- عنوان : ماجرای خداحافظی زودهنگام خانم بازیگر با معلمی -------------------------------------------------- حزب الله:مهوش وقاری و محسن قاضی مرادی را همکاری در وزارت آموزش و پرورش به هم رساند؛ اما یک اتفاق باعث شد تا خانم بازیگر از شغل مورد علاقه‌اش کنار بکشد. متن : به گزارش شبکه خبری تحلیلی حزب الله ،12اردیبهشت‌ماه روز شهادت استاد مرتضی مطهری است و در تقویم جمهوری اسلامی این روز را به نام معلم هم می‌شناسند. در میان فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی که با حضور دانش‌آموزان و معلمان ساخته شده، آثار قدیمی وجود دارد مثل "دبیرستان خضراء" یا "مدرسه مادربزرگ‌ها" که بسیار در خاطره‌ها مانده است. اگر بخواهیم نیم‌نگاهی به این آثار داشته باشیم، شاید سریال "دبیرستان خضراء" به واسطه بازپخش از شبکه آی‌فیلم زیاد به چشم خورده باشد. مجموعه تلویزیونی به کارگردانی زنده یاد اکبر خواجویی که سال‌های ۱۳۷۴-۱۳۷۵ ساخته شد. هسته مهم این سریال را دبیرستان دخترانه‌ای تشکیل داده است. اما به غیر از این مجموعه، آیا به یاد دارید چند فیلم و سریال با همین عنوان و محور کلاس درس و مدرسه و… تولید شده است و ما تماشاگرش بوده‌ایم؟ در این سال‌ها، فیلم‌های سینمایی و سریال‌های متفاوت بسیاری با عنوان مدرسه و دانش‌آموز تولید شده که به چند نمونه از پرآوازه‌ترین این فیلم‌ها و سریال‌ها می‌پردازیم؛ حتماًبه عنوان اولین نام "باز مدرسه‌ام دیر شد" اکبر عبدی به یادمان می‌آید. بیشتر بخوانید ناگفته‌های مهوش وقاری از مرگ قاضی مرادی‌ باز مدرسه‌ام دیر شد "باز مدرسه‌ام دیر شد" سریالی به کارگردانی حسین افصحی است که در سال ۱۳۶۲ ساخته شد. این سریال داستان پسر بازیگوشی به نام محسن با بازی اکبر عبدی را به تصویر می‌کشد که هر لحظه مدرسه‌اش دیر می‌شود و هر لحظه بهانه‌ای جهت دیر رسیدن دارد. مبصر پنج ساله کلاس دومین اثر تلویزیونی کار "مبصر پنج ساله کلاس" اثر به یادماندنی از مرحوم حسین محب‌اهری است؛ حسین محب اهری از تیتراژ برنامه "مبصر پنج ساله کلاس" که خودش کارگردانی و بازیگری آن را برعهده داشت، به عنوان یکی از خاطرانگیزترین تیتراژ‌ها یاد می‌کند که هنوز هم بعد از گذشت ۲۷ سال از پخش آن یعنی سال ۱۳۷۰، در ذهن مخاطب به یادگارمانده است. قصه‌های مجید سومین قصه را بیشترِ مخاطبین به یاد می‌آورند، چون بار‌ها اپیزود‌ها و داستان‌های مختلفش را دیده‌اند؛ کاری خاطرانگیز از کیومرث پوراحمد به نام "قصه‌های مجید"؛ "قصه‌های مجید" نوشته هوشنگ مرادی کرمانی، مجموعه داستانی بود که کیومرث پوراحمد در سال ۱۳۷۰- ۱۳۶۹ آن را به یک مجموعه تلویزیونی تبدیل کرد که خیلی از داستان‌های آن در مدرسه مجید در اصفهان می‌گذشت. مدرسه مادربزرگ‌ها "مدرسه مادربزرگ‌ها" نام یک سریال تلویزیونی به کارگردانی غلامرضا رمضانی است که در سال ۱۳۷۵ ساخته شد و داستان تعدادی زن میانسال است که زن معلم جوانی دارند و در هر قسمت ماجرا‌های جالبی را به وجود می‌آورند. بچه‌های مدرسه همّت رضا میرکریمی در سال ۱۳۷۶–۱۳۷۵ سریالی به نام "بچه‌های مدرسه همت" را ساخت که از شبکه دو پخش شد. مجموعه‌ای که از داستان‌های مختلفی تشکیل شده و راجع به تعدادی دانش‌آموز است که در مدرسه راهنمایی همت به طور شبانه‌روزی تحصیل و زندگی می‌کنند و هر بار با ماجرایی تازه روبه رو می‌شوند. دردسر والدین ماجرای این سریال که در سال ۱۳۸۰ به کارگردانی مسعود نوابی ساخته شد، در مدرسه کلید می‌خورد و علی پورحاتم (مهران مدیری) که همسر خود را از دست داده، با ایران یزدان پناه (فاطمه گودرزی) مادر همکلاسی پسرش که او نیز همسرش را از دست داده آشنا می‌شود و این دو تصمیم به شروع زندگی مشترک می‌گیرند. مدرسه موش‌ها ساختن سریال با عنوان مدرسه، ژانر عروسکی هم دارد. "مدرسه موش‌ها" ابتدا یک جُنگ ۱۱–۱۰ قسمتی بود که سری دومش در ۱۰۴ قسمت ساخته شد. فیلم سینمایی "شهر موش‌ها" هم در سال ۱۳۶۴ به کارگردانی مرضیه برومند ساخته شد که در گیشه هم فروش خوبی داشت. شهر موش‌ها۲ هم در سال۱۳۹۳ ساخته شد و با فروش ۱۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومانی پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران نام گرفته بود. سفر جادویی سفر جادویی فیلمی به کارگردانی ابوالحسن داوودی در سال ۱۳۶۹ ماجرای دکتر رضا کمالی با بازی اکبر عبدی است که با آزار و تنبیه فرزندش سینا می‌خواهد از او دانش‌آموزی ممتاز بسازد، اما به درون ماشین لباسشویی بیمارستان می‌افتد و در حضور همکلاسی‌های وقت کودکی خود محاکمه می‌شود. ورود آقایان ممنوع مدیر یک دبیرستان دخترانه شخصی (ویشکا آسایش) با ورود مرد‌ها به مدرسه خود شدیداً مخالف است. اما مجبور می‌شود یک دبیر جایگزین (رضا عطاران) را به دبیرستان بیاورد. این ماجرای فیلم سینمایی کمدی "ورود آقایان ممنوع" به کارگردانی رامبد جوان است که در سال ۱۳۹۰ اکران شد. به همین مناسبت لحظاتی با مهوش وقاری بازیگری که سال‌ها در کسوتِ معلمی فعالیت کرد و حتی با محسن قاضی مرادی همسرش هم در آموزش و پرورش آشنا شد؛ به گفتگو نشستیم و او به خاطره جالب از حضور در "مدرسه مادربزرگ‌ها"، "دبیرستان خضراء" و اتفاق غیرمنتظره‌ای که مجبور شد خیلی زودتر از موعد، خودش را در شغلِ معلمی بازنشسته کند، اشاره کرد. اتفاق غیرمنتظره و بازنشستگی زودتر از موعد مشروح این گپ و گفت را در ادامه بخوانید: مهوش وقاری بازیگر سینما و تلویزیون به سال ۱۳۷۴ اشاره کرد که مجبور شد خودش را زودتر از موعد، بازنشسته کند؛ او به خبرنگار ما گفت: من و محسن قاضی مرادی دو کارشناس اداره کل تربیت معلم بودیم و همان‌جا با هم آشنا شدیم. هیچ‌کدام از کارمان دست نکشیدیم منتها سال ۱۳۷۴ به خاطر یک اتفاق غیرمنتظره، خودم را زودتر از موعد، بازنشسته کردم. ماجرا از این قرار بود که در مدرسه‌ای کار می‌کردم دانش‌آموزان خیلی به من محبت می‌کردند. مدیر آن مدرسه مرا خواست و به من گفت اگر می‌خواهی برای سال‌های بعد به فعالیت خودت ادامه بدهی، دست از بازیگری بردار! وی افزود: من از مدیر مدرسه سؤال کردم چرا این حرف را می‌زنی؟ پاسخی داد که بسیار مرا ناراحت کرد. او گفت "بچه‌ها خیلی دوستت دارند و شما را الگوی خودشان قرار می‌دهند". گفتم چه اشکالی دارد؟ گفت خوب نیست، چون تو در هر سریال و فیلمی، یک شوهر داری! واقعاً این حرف‌ها به شخصیتم برخورد و آن‌قدر حالم را بد کرد که دیگر به چیزی فکر نکردم؛ و رفتم اقدام کنم برای بازنشستگی، اما، چون وسط سال قرار گرفته بود باید منتظر می‌شدم تا سرِ سال بشود و تقاضا بدهم. آن سال را در آموزش و پرورش ماندم و از آن مدرسه رفتم. در نهایت به محض اینکه توانستم خودم را بازنشسته کردم و البته این اتفاق به میلِ خودم رقم نخورد. این بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به اینکه انتظار داشتم از من حمایت کنند، اما اینگونه نشد، تأکید کرد: این اقدامم برای بازنشستگی شاید نوعی اعتراض بود به آن سیستم که به نظرم حمایتی از من نکرد. وقتی رفتم اداره آموزش و پرورش و اعلام کردم تنها چیزی که به من گفتند این بود که از آن مدرسه برو! من خیلی آن زمان حالم بد شده بود و حتی رفتم شکایت کنم. منتها بی‌حوصله و عصبانی بودم؛ نهایتاً خودم را بازنشسته کردم. وی در خصوص علاقه به معلمی، گفت: کار معلمی را دوست داشتم مثل بازیگری؛ چون آنجا ارتباط با بچه‌ها را به همراه داشت و آدمی را زنده نگه می‌داشت و در کار بازیگری هم این ارتباط و تعامل با مردم برقرار است. دوست داشتم همچنان معلم باشم، در راهنمایی و دبیرستان تدریس می‌کردم، اما به هر طریقی این ناراحتی و اتفاق باعث شد، بازنشسته شوم. وقاری درباره بازی در نقش‌های معلم و ناظم و مدیر مدرسه تأکید کرد: حسین فردرو نویسنده و کارگردان قدیمی سینما و تلویزیون، کار‌هایی برای نوجوانان می‌کردند؛ کار‌هایی همچون "به من بگویید چه کنم" و یا "یک سؤال و هزار جواب" که من نقش مدیر و ناظم را بازی می‌کردم. حتی یادم هست در فیلم "زیر پوست شهر" رخشان بنی‌اعتماد ناظم مدرسه بودم؛ همچنین در "دبیرستان خضراء" و "مدرسه مادربزرگ‌ها" که در آن سریال هم نقش ناظم را بازی کردم. این مجموعه تلویزیونی خاطرات بسیاری را برایم زنده کرد. به نوعی از حیثیت بازیگرها، خودم و سینما دفاع کردم او درباره ارتباط میان معلمی و بازیگری، خاطرنشان کرد: فکر می‌کنم دو حرفه از لحاظ ارتباط با آدم‌ها و به روز بودن، شبیه به هم‌اند. هیچ موقع نتوانستم بگویم این یا آن! اما وقتی که احساس کردم با آن اتفاق به بازیگری توهین شده، راهی جز انتخاب را پیش رویم قرار نداد. واقعاً به آن خانم ربطی نداشت، اما با کاری که کردم دنبال این بودم به گونه‌ای از حیثیت بازیگرها، خودم و سینما دفاع کرده باشم. این بازیگر سینما و تلویزیون تأکید کرد: من معلمی را به بازیگری و یا بازیگری را به معلمی ترجیح ندادم، بلکه نوعی اعتراض بود. منظورم این بود که این مسئله جا بیفتد بازیگر بدکاره نیست؛ چون به من گفتند در هرکاری یک شوهر داری و نمی‌توانی الگو باشی! من گفتم این حرف شما نشان می‌دهد اصلاً با دنیای فیلم آشنا نیستید! دلم می‌خواست این اعتراض را به گوش همه برسانم و خودم احساس کردم اگر من بخواهم این کار را بکنم یک مقداری آموزش و پرورش زیر سؤال می‌رود. "مدرسه مادربزرگ‌ها" مرا یاد دوران معلمی‌ام انداخت وی در پاسخ به این سؤال که به نظر شما کدام از آثار تلویزیونی یا سینمایی، به آن فضای مدرسه و معلمی که شما درک کرده‌اید نزدیک شد، تصریح کرد: یک مقداری مدرسه مادر بزرگ‌ها به این فضا نزدیک بود؛ مثلاً الهام پاوه‌نژاد که نقش معلم را داشت مرا به آن روز‌هایی می‌برد که در مدرسه شبانه، تدریس می‌کردم. زیرا سه چهار سال اول تجربه تدریس در مدرسه شبانه را داشتم. مدرسه شبانه عمدتاً کسانی می‌آمدند درس بخوانند که سن‌شان از حد مدرسه روزانه بالاتر بود. همین حالت در "مدرسه مادربزرگ‌ها" بود که خانم‌های مسنّ می‌آمدند درس بخوانند. این سریال مرا یاد آن دوران انداخت که سر امتحان‌ها به جای اینکه سختگیری کنیم، چون می‌دانستیم آن خانم نوه دارد و وقتِ درس خواندن آن‌طور که باید و شاید را ندارد حتی به آن‌ها کمک هم می‌کردیم.