باش تا صبح دولتت بدمد/ كاين هنوز از نتايج سحر است...
بهنظر ميرسد بزرگترين شوك تاريخ اتحاديه، در حال وارد شدن است. شانس آغاز روند تجزيه و فروپاشي اتحاديه، بيش از 52 درصدی است كه در بريتانيا به خروج رأي دادند و اگر اين امر صحيح باشد، بيش از پنج سال طول نخواهد كشيد كه روند تجزيه سرعت بگيرد.
اگر فرض را به «فروپاشي اتحاديه» در طول پنج سال آتي قرار دهيم، آنگاه از منظر ملاحظات سياست خارجي جمهوری اسلامی ایران، بهجاي يك «اتحاديه» با تعدادي كشورهاي بزرگ و كوچك، با آرا و ايدههاي متفاوت و مختلف و منافع غيرهمراستا و رويكردهاي مختلف در يك قاره كوچك و پرتنش مواجه خواهيم بود.
در چنين شرايطي، اولا فضاي اروپا بيش از پيش «قطبي» خواهد شد و طبعا حركت روسيه به سمت غرب، موج جديد و پرتنشي را آغاز خواهد كرد و اين يعني شدت يافتن چالشهاي امنيتي در ميانه اروپا. چالشي كه ايالاتمتحده را هراسان براي دفاع از مرزهاي شرقي آتلانتيك وارد معركه خواهد كرد. از سوي ديگر، دور از ذهن نيست كه كشورهاي اروپايي، با مشاهده ضعف حوزه مركزي و غربي و سستتر شدن جدار شرقي اروپا، به گزينشهاي متفاوت دست بزنند، آنطور كه در فاصله بين دو جنگ قبلي رخ داد. همين امر، كاركرد ساير نهادهاي قدرت نظیر ناتو را دچار اختلال خواهد كرد. اروپا بار ديگر در تنش و رقابت بين دو قدرت، در دوسوي مرزهاي شرقي و غربي خود-ساحل اقيانوس- قرار خواهد گرفت. ديگر اتحاديه و پارلمان و اركان هماهنگي و مديريتي هم وجود نخواهد داشت كه به ايجاد موضع واحد و هماهنگ در امور مهم سياست اروپايي و امنيت جمعي بپردازد.
از سوي ديگر، عواقب و تبعات تجزيه و فروپاشي اتحاديه، بر حوزههاي اقتصادي، مالي، بازار و پول و سرمايه، آثار بسيار سهمگيني خواهد داشت، همانگونه كه در سالهاي آخر دهه 90، سرريز حواشي اقتصادي چين، موجب ورشكستگي در ميان هفت اژدهاي كوچك آسيايي شد و زمينه ركود و سقوط اقتصادي را تا بورس مسكن و بورس وال استريت آمريكا و نهايتا اروپا و همه جهان فراهم كرد. طبعا سونامي كه در راه است، بسيار سهمگينتر از زلزله سال ٩٧ خواهد بود.
از سوي ديگر، تنشهاي امنيتي و جنگ در منطقه آسياي جنوب غربي و شمال آفريقا، شانس كمتري براي مديريت، كنترل و خاتمه خواهند داشت. تنشها و درگيريهاي منطقه ما نيز، امكان شدت يافتن خواهند داشت. رقابت سعودي با ايران، با هر پوشش و انگيزهاي، سرعت و شدت ميگيرد (اين مولفه، امري جدا است و صرفنظر از وضعيت اروپا، از مکانيسم مستقل و داخلي برخوردار است). محيط امنيتي منطقهاي و بينالمللي ايران، بهويژه در تاثير از انتخابات آمريكا، بسيار پرشدتتر خواهد شد. آثار اقتصادي و امنيتي ناشي از تلاطمهاي اقتصادي - سياسي - امنيتي اروپا و يورو-آتلانتيك و يورو - آسیا حتما موجب افزايش تنشهاي منطقهاي، بهويژه در منطقه ما خواهد شد.
در شرايطي كه هنوز تنشهاي سياسي-امنيتي بين ايران و آمريكا، حتي در وراي اجراي برجام مهار و كنترل نشده و اگر سونامي تنشهاي اقتصادي، سياسي، امنيتي از قلب اروپا، به ديگر مناطق تنشآلود دنيا بهويژه خاورميانه تسري يابد، آنگاه توسل به سازوكارهاي بينالمللي براي مهار و كنترل بحرانها، براساس تجربه و الگوهاي پيشين امري ضروري است. (ما دو تجربه مهم در تاريخ اخيرمان داريم؛ تجربه زبانه كشيدن جنگ تحميلي در غياب توسل به سازوكارهاي بينالمللي و تجربه مهار و كنترل بحران هستهاي و دشمنيهاي آمريكايي، از طريق توسل و بهكارگيري ظرفيتهاي بينالمللي). در تجربه توسل به سازوكارهاي بينالمللي، نقش تعامل ما با «تروئيكا»ي اتحاديه اروپايي و مشخصا قدرتهاي محوري اتحاديه، بسيار موثر و تعيينكننده بود.
هرچند در مقاطع مختلف تعامل ايران با 3 EU نوعا يكي از اين سه كشور، نقش پليس بد را بازي ميكردند - و اين نقش بيشتر بر عهده انگليسيها و بعضا بر عهده فرانسه بود- اما فرض كنيم كه اتحاديه اروپا نبود يا فرض كنيم كه همين اتحاديه در آينده بسيار پرتنش اروپا و جهان وجود نداشته باشد و همچنين فرض كنيم نهادهاي بينالمللي نظير ملل متحد و ارگانهاي وابسته به آن، كاركردي بيش از قبل براي ايران نداشته باشند، آنگاه ما بهعنوان جمهوری اسلامی ایران، از كدام گزينه براي ايجاد فرصت ديپلماتيك و برقراري فرآيند حل و عقد، در كشاكش ميان قطبهاي پر تنش (آمريكا، روسيه، چين - و غيبت يك واحد موثر اما سهلالوصول) ميتوانيم بهرهمند شويم؟
اتحاديه اروپايي، با همه كم و كاستیاش، براي سياست خارجي ايران، قطعا يك فرصت بوده و در صورت دوام و بقا، هنوز ميتواند فرصت بماند. تضعيف يا فروپاشي اين اتحاديه كه ميتواند -يا ميتوانست - نقش بالانسر ميان دو سوي اروپا و حتي گاهي در قلب آسيا را براي ما بازي كند، اصولا به نفع ايران نیست. از اين رو، خروج انگليس از اتحاديه، با تبعات گسترده، عميق و متعدد نامطلوب آن، راه و فرصت را براي سياست خارجي ايران محدود و تنگ خواهد كرد. ما ضرر خواهيم كرد و اين واقعه بهدليل انتخاب نسنجيده، زيانبار يا پرخطر دولت بريتانيا يا رايدهندگان انگليسي و ولزي باشد يا هر دليل ديگر، چالشهاي جدي را براي همه دنيا، از جمله ايران در پي خواهد داشت. دنيا، پس از ٢٣ ژوئن ٢٠١٦، دنياي كاملا متفاوتي خواهد بود. اين روز شايد بدترين روز جهان در قرن حاضر و آينده باشد.
دکتر عليرضا اكبري