تاریخ انتشارپنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۷
plusresetminus
«سیمون رایش» با اشاره به اینکه ایرانی ها نباید اعتنایی به اظهارات ترامپ داشته باشند گفت: سخنان رئیس جمهور آمریکا نسبت به پیشینیان آن از درجه اعتماد و اعتبار کمتری برخوردار است.
۰
کد مطلب : ۱۴۱۶۴۵
اظهارات ترامپ در خصوص ایران قابل اعتنا نیست

 

                        
                       
                       

: تنها چند ماه از  ریاست جمهوری « دونالد ترامپ»  می گذرد و طی همین مدت بسیار کوتاه به نظر می‌رسد که نظرات وی در مورد بسیاری از شعارها و وعده‌های انتخاباتی اش تغییر کرده است.

ترامپ در زمان رقابت های انتخاباتی خود با «هیلاری کلینتون» نامزد حزب دموکرات و رقیب اصلی وی، به مردم آمریکا وعده هایی داد که برای هر آمریکایی تا حد زیادی باور نکردنی و رویایی بود. تا امروز که چند ماه از زمان پیروزی «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می گذرد، ترامپ روز به روز از وعده‌هایی تند و افراطی خود پا پس کشیده و تا حد زیادی به تاکتیک عقب نشینی روی آورده است. همین مسئله باعث شده است کارشناسان بین المللی ادعا کنند: اظهارات ترامپ نسبت به پیشینیان وی از درجه اعتبار کمی برخوردار است.

در این ارتباط  گفتگویی با پروفسور «سیمون رایش» استاد دانشگاه راتگرز ایالات متحده امریکا داشته است که در ادامه می آید.

*سیاست خارجی ترامپ بر اساس کدام یک از نظریه های روابط بین الملل بهتر قابل تبیین است؟

به نظر من یک تئوری واحد به تنهایی نمی تواند سیاست واقعی یک کشور را تبیین کند. در مورد مبانی نظری و تدوین سیاست خارجی امریکا در میان محققان و دانشگاهیان واشنگتن بحث های طولانی و گسترده ای شکل گرفته است.

وقتی ما بخواهیم سیاست واقعی را زمانی که اجرا می شود، مورد بررسی قرار دهیم متوجه خواهیم شد که استراتژی ها و سیاست های فعلی به شدت به شرایط وابسته هستند. برای مثال، سیاست نظامی امریکا در تنگه هرمز یک طرفه و برتری جویانه بوده بنابراین می توان آن را با رویکرد رئالیسم تبیین نمود.

اما سیاست آمریکا در اروپای شرقی بیشتر تعامل گرایانه و چندجانبه است. بنابراین آنرا باید با رویکرد لیبرال تبیین نمود. سیاست مرزی امریکا با مکزیک ملی گرایانه و انزواگرایانه است.

این سیاست ها به طور همزمان اجرا می شوند، بنابراین همانطور که من در کتاب خودم که در آینده نزدیک منتشر می شود (پایان استراتژی بزرگ) ذکر کرده ام، هیچ تئوری روابط بین المللی به تنهایی نمی تواند سیاست واقعی یک کشور را تبیین کند و به کارگیری آنها به شرایط موجود بستگی دارد حتی در مورد ایالات متحده امریکا.

*برخی از « استیو بانون» به عنوان استراتژیست ترامپ نام برده اند ولی اختلافات وی با کوشنر، داماد ترامپ باعث برکناری وی شد. برخی معتقد هستند سکان سیاست خارجی ترامپ در اختیار حلقه نزدیکان خانوادگی وی و در دستان کوشنر است. نظر شما چیست؟

دادگاههای سلطنتی همیشه سهم عادلانه خود را در توطئه سلطنتی داشته اند. کاخ سفید نیز از این قاعده مستثنی نیست. بیشتر آنچه ما می شنویم بر اساس شایعه و کنایه است. بنابراین ما نمی توانیم هر چیزی را به عنوان امری قطعی و مسلم بپذیریم.

رئیس جمهور ترامپ در دید افکار عمومی فردی متغیر و تند مزاج است و همیشه امکان تغییر در پرسنل کابینه وی وجود دارد. اما هر چه زمان بیشتر می گذرد بیشتر روشن می شود: کسانی که حرفه ای تر بوده و منصب های مهمی بر عهده دارند، نقش بسیار مهمی در تدوین سیاست خارجی کاخ سفید بازی کرده و در نتیجه بعید است برکنار شوند. چهرهای سیاسی مانند بانون نقش کمی در تدوین سیاست دولت ترامپ داشته بنابراین به راحتی کنار گذاشته می شوند.

«جیمز متیس» وزیر فاع، « مک مستر» مشاور امنیت ملی، «جان اف کلی» وزیر امنیت داخلی در حال حاضر بانفوذ بوده و امکان تغییر آنها خیلی کم است اما مشاوران سیاسی نقش زیادی نداشته و به راحتی کنار گذاشته می شوند. به «جراد کوشنر» مقام بالایی داده شده که دارای اختیارات گسترده ای است این امر باعث اطمینان وی از ابقای خود در سمت فعلی می باشد.

*علی رغم اینکه «رکس تیلرسون» وزیر امور خارجه دولت ترامپ اعلام کرد ایران به برجام پایبند بوده است اما دولت امریکا برجام و تعهدات آن را زیر سوال برد. دلایل این تناقض گویی در دولت ترامپ چیست و چرا در مسائل مختلف سیاست خارجی صدای واحدی شنیده نمی شود؟

من دغدغه ایرانی ها از اظهارات ترامپ و تیلرسون را درک می کنم. اما به نظر من ایرانی ها نباید نگرانی چندانی داشته باشند. اولا اظهارات رئیس جمهور ترامپ نسبت به پیشینیان آن از درجه اعتماد و اعتبار کمتری برخوردار است. وی معمولا خیلی سریع  از ادعاهای خود عقب نشینی کرده و مسیر معکوس ادعاهای خود را در پیش می گیرد.

بنابراین ابراز ناخشنودی از توافق هسته ای ایران لزوما به معنای تغییر در این سیاست نیست. تیلرسون به موضع رئیس جمهور پاسخ می دهد،  در حالی که اظهارات او بیشتر محتاطانه بوده اما بسیار بعید است به طور جدی به کار گرفته شوند.

دوما اگر ایران شرایط توافق هسته ای را کاملا پذیرفته و به تعهدات آن عمل کند، در وهله اول روند مصالحه با ایالات متحده امریکا تسهیل می شود.

*ترامپ بر خلاف اظهارات اولیه خود اعلام کرد چین در واحد پولی خود دست کاری نمی کند. دلایل چرخش مواضع وی مقابل چین چیست؟

در این مورد چند شرح احتمالی وجود دارد. بر اساس اصل تیغ اوکام، ساده ترین شرح بهترین شرح است. ساده ترین شرح در مورد این سول این است: اول اینکه ترامپ به خوبی متوجه است که ایالات متحده آمریکا به علت افزایش تنش ها با کره شمالی به همکاری با چین نیاز دارد. آمریکا نمی تواند سیاست تهاجمی مقابل چین اتخاذ کند اگر بخواهد در رابطه با کره شمالی به اهداف خود نائل شود.

دوم اینکه اکثر مشاوران اقتصاد بین المللی ترامپ عواقب وخیم جنگ تجاری و ارز با چین را بیان کرده اند، به همین دلیل مهمترین روابط اقتصادی دوجانبه جهان میان چین و امریکا حفظ خواهد شد. اگر دیپلماسی تهاجمی فریبنده ترامپ با رئیس جمهور چین به خوبی پیش رود (با این حال بعید است)،  سپس آمریکا قادر خواهد بود از طریق همکاری تا از طریق مواجهه با چین، به منافع بیشتری دست یافته  بدون اینکه بازارهای بورس جهانی بی ثبات شود.

*آیا مخالفت ترامپ با رژیم هایی چون «ترانس پاسیفیک» و «نفتا» را به سود آمریکا در بلندمدت می دانید؟

به نظر من تصمیم ترامپ در مورد خروج آمریکا از TPP هم به دلایل اقتصادی و هم به دلایل امنیتی اشتباه بزرگی بود. اما این تصمیم به آسانی توسط دینامیک های سیاست آمریکا شرح داده می شود.

اکثر کسانی که در اثر توافقات تجاری منطقه ای آسیب می بینند، کارگران کارخانه و و خانواده های آنها هستند، کسانی که پایه اصلی پیروزی ترامپ در انتخابات  محسوب می شوند. واقعیت این است که سهم اقتصادی این طبقه در اقتصاد ایالات متحده آمریکا (با تمرکز امریکا بر افزایش تولید ) از دهه ۱۹۷۰ کاهش یافته است. کارخانجات امریکا در نتیجه تجارت و تکنولوژی تغییر رویه داده به طوری که نیاز به کارگر غیر ماهر یا کمتر ماهر نبوده و مزد کارگران ماهر مشغول به کار نیز در اثر تقاضا برای کار کاهش یافته است.

نمونه بارز این مورد معادن زغال سنگ است. دولتهای متعدد در آمریکا سعی کرده اند با آموزش کارگران و ایجاد فرصت های شغلی دیگر این مشکل را حل کنند. بنابراین در طی پنج دهه گذشته، ساختار اقتصادی آمریکا دستخوش تغییراتی شده است: حرکت از تولیدات سنتی به سمت تولیدات صنعتی با  افزایش تولید وکیفیت بالا و تکنولوژی های جدید.

در حال حاضر ایالات متحده آمریکا دو برابر گذشته نیرو جهت کار در معادن تجدید ناپذیر مانند زغال سنگ استخدام می کند. اما باید گفت که خروج از این توافقات تجاری منطقه راه حل مشکل نبوده و مسئله کارگران را حل نخواهد کرد. آنها شغل های خود را به دست نخواهند آورد، آنطور که به آنها قول داده شده است.

در آسیا خروج آمریکا از TPP خلائی را در زمینه سیاسی و اقتصادی ایجاد خواهد کرد که توسط چین پر شده و چین به کشورهای آسیایی نزدیک تر خواهد شد. این موارد در ارتباط با نفتا و منطقه آمریکای لاتین نیز صادق است. به طور مثال در طی یک دهه گذشته، چین روابط تجاری و سرمایه گذاری خود با مکزیک را افزایش داده است. رها کردن و از نوبنا کردن پیمان نفتا به نظر من گزینه ای با دوام در دولت آمریکا نیست و  به زودی این گزینه به فراموشی سپرده می شود، زیرا حتی بسیاری از جمهوریخواهان کنگره با طرح خروج از نفتا مخالف هستند.

گزینه خروج از TPP ممکن است اجرا شده باشد، اما من پیش بینی می کنم بعد از انتخابات میان دوره ای کنگره، شاهد تمرکز امریکا بر تعامل اقتصاد جهانی به طور گسترده خواهیم بود.

ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین