تاریخ انتشارشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۵
plusresetminus
از دست دادن « مريم ميرزاخاني ، ملکه رياضيات جهان » سوژه ي بحث و جدل هاي فراواني در جامعه ي ما شد؛ چه در ميان مردم عادي و چه در ميان دانشگاهيان و روشنفکران.
۰
کد مطلب : ۱۴۶۱۲۶
مهارت و دانش کاربردي يا مدرک گرايي ؟

 

از دست دادن « مريم ميرزاخاني ، ملکه رياضيات جهان » سوژه ي بحث و جدل هاي فراواني در جامعه ي ما شد؛ چه در ميان مردم عادي و چه در ميان دانشگاهيان و روشنفکران. طبعا طيف دريافت اين دوقشر از اجتماع و تحليل هاي ايشان از اين موضوع، بسيار متفاوت و نيز گسترده بود. اما آن چه هر دو يا هر سه يا همه ي طيف هاي جامعه نسبت به آن اجماع داشتند اين بود که ما چنين فردي را سال ها پيش از دست داده بوديم. زماني که گذاشته بوديم و مي گذاريم که او و افرادي چون او، دست از دامان مام ميهن برکنند و به دنبال داستاني بهتر و شفاف تر براي استعداد و زندگي شان بروند.

اين ساده انديشي و گناه بزرگي است اگر يک مسئول ، در هر رتبه و درجه از مسئوليت سياسي و اجتماعي ، بينديشد که با رفتن يک استعداد، فقط يک استعداد رفته است. استعداد و هوش سرشاري که مي رود، بانک ژنوم خود را نيز با خود مي برد و آن را در جايي ديگر بازتوليد و تکثير مي کند. اين هوش هاي سرشاري که از دست مي دهيم، در سرزمين هايي دور، صاحب فرزنداني مي شوند که طبعا هرگز ما به آن ها دسترسي نخواهيم داشت و با ادامه ي اين روند، سرزمين ما رفته رفته دچار نوعي رقيق شدگي در هوش و استعداد مي شود. ما ژنوم هاي باهوش و مستعد خود را به همين راحتي از دست مي دهيم و مي گذاريم که در سرزمين هاي ديگر به رشد و باروري خود ادامه دهند و هيچ نصيبي از آن ها نمي بريم. صنعت توليد مدرک کارشناسي ارشد و دکتري در دانشگاه ها ( و هيچ فرقي نمي کند که دانشگاه دولتي باشد، آزاد باشد، پيام نور باشد يا هر موسسه ي غير انتفاعي ديگر)، کشور را با انبوهي از بيکاران با مدارک بالاي دانشگاهي مواجه کرده است که مدرک تحصيلي خود را در رشته اي که نه به آن علاقه داشته اند، کسب کرده اند، نه نسبت به زماني که در دانشگاه صرف کرده اند، سواد و تخصص لازم را دارند و نه بازار کار، توان پاسخگويي به اين همه مهندس و دکتر را دارد.به اين ترتيب آنان که در خود استعدادي مي يابند، دل از يار و ديار مي برند و راهي سرزمين هايي مي شوند که در آن ها مي توانند داستاني شفاف براي نبوغ و سرنوشت خود بنويسند. اينان به هر ترتيب که شده آن سفر قهرماني خود را آغاز مي کنند. عده اي که باقي مي مانند اغلب آناني اند که توان ريسک در هيچ زمينه اي ندارند. نه پاي رفتن دارند و نه استعداد شاخصي که با آن بتوانند کسب و کار ويژه ي خود را راه بيندازند. تنها مدرکي دارند که به اميد رسيدن به يک حداقل از کار و درآمد، آن را با پايان نامه ها و رساله هاي چندبار مصرف شده، به دست آورده اند. رساله ها و پايان نامه هايي که طبعا توسط اساتيد، چندان اعتنايي هم به آن ها نمي شود.

طبق گزارش مرکز آمار ايران، نرخ بيکاري در بهار امسال نسبت به سال گذشته يک و نيم درصد رشد داشته است. بسيار محتمل است که اين بيکاران ، همان دانش آموختگان فارغ التحصيل دانشگاه ها باشند که بهترين روزهاي زندگي خود را در کلاس هاي درس دانشگاهي نه چندان پربار به هرز و هدر دادند تا بتوانند در شرکتي يا سازماني ، شغلي مناسب مدرک خود به دست آورند و البته با توجه به روابط حاکم بر ضوابط، اين پندار و اميد، معمولا محقق نمي شود. اجازه بدهيم آنان که مي توانند ،مي دانند و شور و شعورشان بر حس سودانگارانه و طمع ورزي هاي آني، مي چربد، ساز و کاري براي از ميان برداشتن اين چرخه ي معيوب توليد بيکاران دانشگاه ديده ، بينديشند و خيل عظيم جوانان جوياي کار را از گرداب مهلک مدرک گرايي به ساحت مقدس تخصص و فن آوري هدايت کنند. 
 
 
 
 
 
 

 
منبع : روزنامه آفرینش
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین