حزب الله :
نخبه داستان ما را همه میشناسند. از استاندار و شهردار و اعضای شورای شهر تا کادر بیمارستان و مردمی که او را بارها در ادارات مختلف برای پیدا کردن شغل دیده اند. وقتی همه درها به رویش بسته شد و راهی برای پیدا کردن کار پیدا نکرد، ناچار شد دستفروشی کند؛ زیرا پدر ناتوان و از کارافتاده شده است و او باید چرخ زندگی خانواده را بچرخاند. همسرش با هزار امید سال قبل به خانه او آمده است و نباید او را ناامید کند و اینها مثل یک کوه روی دوش او سنگینی میکند و به همین دلیل باید تلاش کند.