بدون تردید حل و فصل مشکلات جامعه به احسن وجه و با اتکا به چند صدایی بودن آن، پایبندی به اصولی را ایجاب میکند. برای پیشبرد امور جاری و کلان کشور یا میبایست تن به حاکمیت یک نظر و دیدگاه دهیم و سایر سلائق را بیاثر سازیم یا با فراهم آوردن زمینههای همفکری و تعاطی دیدگاهها بهگونهای بسترسازی کنیم که هر روز شرایط برای کار جمعی سهلتر و کمهزینهتر شود.
یکی از الزامات در مسیر افزایش یا ارتقای سطح تحملها در مواجهه با فکر مخالف استفاده از ادبیات فاخر در چالشهای فکری و سلیقهای است. باید توجه داشت «ادبیات» محور اصلی راهبردهای سیاسی و حتی اجتماعی است. آنچه میتواند پذیرش انتقاد، خدشه، انقلت و حتی تخطئه دیگر نظرات را برای صاحبش آسانتر سازد استفاده از ادبیات مناسب است. چرا با وجود توصیه پیامبر گرامی بر این مهم که مؤمن زبان خود را حفظ میکند برای حفظ سلامت خودمان و جامعه به حفظ زبان اقدام نمیکنیم؟
کسانی که در جایگاههای رفیع سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قرار دارند و از ادبیات فاخر در مواجهه با انتقادات و اختلافات فکری بهره نمیگیرند اولاً شأن خود را در جامعه میشکنند و جایگاه خویش را متزلزل میسازند. ثانیاً یک نوع تحقیر سیاسی را اشاعه میدهند و به نسلهای بعد منتقل میسازند. ثالثاً داشتهها و میراث سیاسی را مورد تهدید قرار میدهند. رابعاً اساساً فضای نخبگی را مختل میکنند و به عبارت بهتر عوامگرایی را ترویج میدهند.
باید توجه داشت حتی در صورت اعتقاد راسخ به جامعه چند صدایی اگر منتقد را با ادبیاتی نازل مورد مرحمت قرار دهیم نقض غرض نمودهایم. چه بسا بعضاً افرادی که مدعی ترویج تکثر سیاسیاند، اما عالمانه منتقد خویش را تحقیر میکنند تا صاحب فکر متفاوت منزوی شده و خودسانسوری پیشه سازد. اینگونه شخصیتها اگر از منزلت جامعه غفلت میکنند آیا از تأثیر مخرب این نوع عملکرد بر شؤنات خویش نیز غافلند؟!
یکی از عزیزان پرسابقه سیاسی در مراسم تجلیل از «بانوی انقلاب» ضمن نواختن منتقدان خویش با تعابیری چون حسودان در تعریف و تمجیدهای سخاوتمندانه از یک متحد فکری خود تا جایی پیش رفت که ناگزیر از اظهار این جمله شد: «این صحبتها را برای خوش آمد... نمیگویم».
خوشبختانه برخی جراید همفکر ایشان هم تحقیر منتقدان و هم بهکارگیری تعابیر غلوآمیز همچون «علامه» را در مورد عضوی از بیتی معظم، حذف کردند (آنگونه که صاحب این قلم دستکم در روزنامه آفتاب یزد 24/1/94 یافت).
این امر بهخوبی ثابت میکند که تملق و تحقیر دو تیغه یک قیچیاند و کمتر میتوان سراغ گرفت که افراد هجمه برنده به مخالفان با ادبیات نامناسب، از تأیید کنندگان خویش تعریف و ستایشهای غلوآمیز نکنند.
سیاسیونی که ارتباط خود را با بخشی از جامعه به گونهای بازگشتناپذیر تخریب میکنند ناگزیربرای حفظ برخی دیگر در کنارشان به وادی امتیازدهی و داد و ستد سیاسی روی میآورند که هر دو وجه بسیار غیرسازنده است. (هم برای غلو شونده و هم برای تحقیر شده) متأسفانه امروز ادبیاتی که در رسانهها بازتاب داده میشود (غیر از موارد اندک) عمومیتگراست.
در این سال که میبایست سال همزبانی و همدلی بین صاحبمنصبان و آحاد ملت (فارغ از سلائق سیاسی) باشد از پیشکسوتان برای اصلاح ادبیات سیاسی رایج بین گروهها و جریانات مختلف انتظاری مضاعف میرود. آنچه شأن جامعه را ارتقا خواهد بخشید و به عنوان یک شاخص مورد توجه دیگران قرار خواهد گرفت وضعیت ادبیات سیاسی در تنظیم روابط است. امید آنکه بزرگان در این وادی نه تنها بیش از دیگران از این شأنیت مراقبت کنند. بلکه آنرا ارتقا بخشند.
عباس سلیمی نمین