تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۷
plusresetminus
حزب الله:رضا مهدوی کارشناس می‌گوید: در شرایط سخت اقتصادی که مردم گرفتار شده‌اند و گرانی‌ها بی‌داد می‌کند، چه وقت طرح چنین موضوعاتی‌ است؟
۰
کد مطلب : ۲۱۳۶۶۹
رضا مهدوی: طرح معافیت مالیاتی هنرمندان ناقص است/ موضوعی که بیش‌تر جنبه تبلیغاتی دارد
به گزارش شبکه خبری تحلیلی حزب الله ، رضا مهدوی متولد ۴ بهمن ۱۳۴۷ در تهران، پژوهشگر، نوازنده سنتور، منتقد و برنامه‌ساز رادیو و تلویزیون است.
رضا مهدوی هنر آموخته نزد رشید فیضی‌پور، حسین ملک، رضا شفیعیان، رویا حلاج، فرامرز پایور، مسعود شناسا، پرویز مشکاتیان و مجید کیانی است. فراگیری تئوری سولفژ نزد وارتان ساهاکیان، اسفندیار قره‌باغی و آواز ایرانی را نزد محمد صادقی و کریم صالح‌عظیمی آموخته است. کنسرت‎هایی در داخل و خارج از ایران برگزار کرده و از پایه‎گذاران و مدیران هنرستان موسیقی حوزه هنری و موسیقی دانشگاه سوره است. اولین مؤسس در راه‎اندازی نخستین تریبون‎های آزاد جمعی برای معرفی آثارموسیقی‎دانان ایرانی و کنسرت‌های پژوهشی و آموزشی است. وی مدیرکل سابق مرکز موسیقی و در حال حاضر سردبیر کتاب فصل مقام موسیقایی و عضو شورای دفتر تالیف و برنامه‌ریزی هنر وزارت آموزش و پرورش است.
عمده فعالیّت‌های وی در کنار تحصیلات غیرهنری، کارشناسی مدیریت آماد در زمینۀ موسیقی بوده تا جایی که بیشتر مسئولیت‎ها، سوابق، تألیفات و مقالاتش نیز در این حوزه است و دارای درجه یک هنری نوازندگی و هنر‌آموزی هم طراز با درجه تحصیلی دکتری و نشان فرهنگ و هنر انقلاب برای سه دهه فعالیت هنری است. تخصصِ اصلی وی در موسیقی کودک، نوازندگی سنتور و آموزش در کنار تجربیات مدیریتی و تدریس در دانشگاه فرهنگیان است.
خبرنگار موسیقی فارس در ادامه سلسله گفت‌وگوهایی که پیرامون طرح جنجالی معافیت مالیاتی هنرمندان با چهره‌های موسیقایی داشته حالا با رضا مهدوی که موازی با فعالیت در عرصه اجرا و پژوهش‌های هنری، در مبحث جامعه‌شناسی موسیقی صاحب نظر است، گفتگویی ترتیب داده که در ادامه می‌خوانید: 
**آقای مهدوی می‌خواهیم نظر شما را به عنوان کارشناس در مورد خبر معافیت مالیاتی هنرمندان که این روزها به خبر داغ رسانه‌ها تبدیل شده جویا شویم.
-این قانون، مثل کشورهای پیشرفته که همه بخش‌ها را تفکیک می‌کنند، باید اجرا شود. کسانی که دارای درآمدهای سرشار هستند و رقم‌های نجومی در سال کسب می‌کنند، حالا چه از راه درست چه از راه نادرست، باید متفاوت باشد از کسانی که در این عرصه عاشقانه و متعهدانه کار می‌کنند لیکن درآمد چندانی ندارند. و عموما در کشورهای پیشرفته، از کسانی که درآمد آنچنانی در موسیقی دارند مالیات‌های سنگین اخذ می‌شود که اشخاص و مردمی که در طبقه پایین‌تری از حیث اقتصادی قرار دارند خدمات‌رسانی بکنند که متاسفانه این رویه در کشور ما برعکس است. طبقه ضعیف از همان ابتدا مالیاتش گرفته می‌شود ولی تمام کسانی که در سطوح بالا هستند و نه فقط آن دسته که در عرصه موسیقی کار می‌کنند اینها به فرار مالیاتی روی می‌آورند و دولت‌ها تا کنون نتوانسته‌اند مکانیزم درستی برای آن تدارک ببینند.
**آیا هنرمندان سلبریتی که از درآمدهای بسیار بالا برخوردار هستند هم باید از مالیات معاف باشند؟
-خیر! اتفاقا سلبریتی‌ها باید مالیات را واقعی بپردازند چراکه بواسطه نه فقط هنرشان، بلکه به واسطه حمایت‌هایی که بوسیله رانت‌ها از طریق شرکت‌هایی که وابستگی دارند، به این قشر می‌شود، از طریق مافیایی که در موسیقی وجود دارد این‌ها به چهره تبدیل می‌شوند و مردم را به سالن‌ها می‌کشانند. این‌ها باید مالیات این درآمد اضافه‌شان را حتما بپردازند که خرج امور فرهنگی و هنری کشور در سطح کلان بشود.
**می‌شود مصداقی اسم ببرید از این مافیاهایی که برخی‌ را به عنوان چهره هنری برای پولسازی به مردم معرفی می‌کنند؟
-اسم نبریم بهتر است.. این‌ها کاملا مشخص است که چه کسانی هستند و چه کسانی آن‌ها را علم کرده‌اند. تعداد ستاره‌ها در عرصه هنر و موسیقی کاملا مشخص است. بخصوص این قضیه در موسیقی پاپ بسیار نمود دارد البته در موسیقی ملی، موسیقی کلاسک و سنتی هم می‌تواند باشد بستگی دارد چه شرکت‌هایی از آن‌ها پشتیبانی می‌کنند و چه شپت پرده‌هایی وجود دارد. 
**طبق این قانون جدید همه عواملی که در کار فرهنگ و هنر هستند از پرداخت مالیات معاف شده‌اند. برای نمونه شخص کنسرت‌گذاری که هیچ‌گونه دانش ابتدایی از موسیقی ندارد و صرفا به جهت بیزنس و درآمدزایی وارد این عرصه شده و به درآمد میلیاردی می‌رسد هم از این معافیت بهره‌مند می‌شود. نظر شما در این مورد چیست؟
-خب این برمی‌گردد به این اشکال که دولت‌های مختلف به چنین افرادی اجازه ثبت و تاسیس شرکت‌های هنری داده‌اند، این در وهله اول. این‌ها که شرکت ثبت می‌کنند جنبه قانونی پیدا می‌کنند. مرحله دوم اینست که این شرکت‌ها و موسسات اینگونه هم باید در برابر درآمدهای کلانی که دارند، مالیات بپردازند و بسیاری شرکت‌ها و موسسات هم هستند که باید سالانه اظهارنامه مالیاتی ارائه دهند و با اینکه درآمدی هم ندارند برایشان جرائمی صادر می‌شود. متاسفانه این در مورد آموزشگاه‌های موسیقی هم صدق می‌کند و همین بحث مالیاتی قانون «۱۳۹ل» که این روزها خبرساز شده از مساله و مشکل اصلی آموزشگاه‌ها و شرکت‌های واقعی موسیقی جداست و آن‌ها همچنان مشکلات خود را دارند.
تازه مساله قانون ۱۰ درصد درآمد اجراهای صحنه‌ای که امسال  قانونی و اجرایی شده است و سال بعد هم جدی مطالبه خواهد شد منتهی باید مشخص کنند و حد و مرز و محدوده تعیین کنند. مثلا تا سطح تالار وحدت که ۷۰۰ صندلی دارد باید معافیت اعمال بشود اما برای سالن‌های دو تا سه هزار نفره و مجامع و اماکن عمومی که بلیت‌های آنچنانی هم در آن‌ها به فروش می‌رسد و متاسفانه در ایران یکی دیگر از مشکلات گرانی شدید بهای بلیت کنسرت‌هاست که نمونه این گرانی قابل مقایسه با هیچ کشوری نیست. این‌ها همه از مشکلاتی‌ست که در حوزه موسیقی وجود دارد. چرا در کشورهای پیشرفته که موسیقی در ژانرهای مختلف و متنوع با قیمت بسیار مناسب در اختیار مخاطبان موسیقی قرار می‌گیرد اما چرا باید در ایران بلیت موسیقی تا به این اندازه گران باشد که بسیاری از اقشار جامعه کلا فکر کنسرت رفتن را به ذهن خود راه ندهند؟
از این رو دولت حمایت نمی‌کند و کلانِ حاکمیت می‌آید و اقتصاد هنر را مطرح می‌کند در صورتیکه دولت‌ها باید پشتیبان هنرهای جدی باشند و باید بصورت جدی از چهره‌های حقیقی و حقوقی عرصه هنر حمایت کنند.
متاسفانه شرکت‌ها و موسساتی که افزاد ذی‌صلاح و کارشناس حوزه هنر متولی آن بوده یا بر آن نظارت دارند همیشه با شکست و ضرر همراه هستند ولی کسانی که اصلا در این وادی نیستند و کوچک‌ترین علاقه و قرابتی با هنر و هنرمند ندارند و تنها راه سرمایه‌دار شدن و وصل شدن به رانت‌ها را بلدند می‌آیند و کلانِ این قضیه را دستشان می‌گیرند و طبیعتا هم مورد حمایت دولت قرار می‌گیرند و می‌گویند این‌ها توانایی انجام این کار را داشته‌اند و از این راه پولدار شده‌اند.
در عرصه هنر نباید به دنبال پولدار شدن بود و طرح اقتصاد هنر را مطرح کرد. این دیدگاه آسیب جدی بر پیکره هنرهای اصیل و جدی می‌زند.
شما همین موضوع بنزین را ملاحظه بفرمایید به این علت که بی‌تدبیری بر آن حاکم بود مشکلاتی پیش آمد که به راحتی هم قابل جمع و جور کردن نیست و همه را هم آزرده خاطر کرده است
 
 
 
 
 
**به نظر شما در تدوین این چنین قوانینی چه ساز و کاری حکمفرماست و چه تیمی به تدوین و تعریف اینچنین قوانینی می‌پردازند که یک فرد غیرمتخصص به راحتی می‌تواند چندین ایراد بر این قوانین وارد کند؟
-به اصطلاح کارشناسان در وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها وجود دارند که سررشته‌ای از هنر ندارند یا به عبارتی برای خودشیرینی در دولت یا برای اینکه جایگاه بهتری پیدا کنند به عنوان نظر کارشناسی طرحی را می‌برند، طبیعتا دولتی‌ها هم استقبال می‌کنند. اشکال کار اینجاست که اگر این افراد کارمند که این مسولیت‌ها در دستشان است و امضاء دارند باید از کارشناسان واقعی رشته‌های هنری برای همفکری دعوت کنند. متاسفانه بدون نظرخواهی کارشناسی حرکت‌هایی در جامعه صورت می‌گیرد که بعدا دچار چالش می‌شود.
شما همین موضوع بنزین را ملاحظه بفرمایید به این علت که بی‌تدبیری بر آن حاکم بود مشکلاتی پیش آمد که به راحتی هم قابل جمع و جور کردن نیست و همه را هم آزرده خاطر کرده است. این‌ها برمی‌گردد به اینکه آدم‌هایی که غیر کارشناس هستند حرف‌هایی می‌زنند که در جامعه به عنوان نظرات کارشناسی قلمداد می‌شود و بعد از آن کارشناسان واقعی به دنبال راه حل مشکل می‌آیند. خب این چه کاری‌ست؟ در صورتیکه باید بیایند از اول با اهل فرهنگ و اهل هنر و دارندگان تخصص و اساتید دانشگاه در این زمینه صحبت شود بعد در نظر گرفته شود که آیا فلان طرح باید روی کاغذ برود و در هیات دولت و مجلس تصویب شود یا خیر.
**شما چقدر بین اخذ مالیات و خدمات دولت ارتباط می‌بینید و آیا اگر مردم به ارائه خدمات واقعی دولت ایمان داشته باشند، راحت‌تر با پرداخت مالیات کنار می‌آیند یا خیر؟
-گفته می‌شود که کسب ده درصد از درآمد کنسرت‌ها خرج ساخت اماکن فرهنگی و سالن سازی در شهرستان‌ها می‌شود. شما در شهرستان‌هایی که مجوزهای کنسرت باطل می‌شود و اجازه کنسرت نمی‌هند، چه سالنی می‌خواهند بسازند؟ اول از همه باید زیرساخت‌ها مهیا و آماده شود بعد عوارض گرفته شود که مثلا در سال چقدر می‌شود؟ و واقعا چه ساختمان‌ها و سالن‌هایی می‌توان با آن درآمد ساخت؟ بر فرض که سالن هم بسازند؟ آیا با سالن ساختن مسائل حل می‌شود؟ در وهله اول باید فکر هنرمند را راحت بگذارند بعد سالن بسازند. هنرمند می‌تواند در خیابان هم کنسرت برگزار کند.
هر زمان که این معضلات را از بانک‌ها صلب کنند و املاک فروخته شد و به مردم واگذار شد ما می‌توانیم باور کنیم اصل ۴۴ تحقق پیدا می‌کند
 
 
 
 
**در تعریف مالیات آمده که «پرداختی الزامی و بلاعوض» و این با آن تعریف و قولی که مسولین داده‌اند در تناقض است ضمن ارائه توضیحی در این مورد بفرمایید که آیا روزی می‌‌رسد که مالیات دهندگان ما همچون کشورهای پیشرفته، به پرداخت مالیات افتخار کنیم و آن را مایه مباهات بدانیم؟
-زمانی که کله‌گنده‌های اقتصادی نتوانند فرار مالیاتی داشته باشند و مسئولین مالیاتی بتوانند به اشکال مختلف این‌ها را احصاء کنند. در وهله دوم اینکه طبقه فرهنگ و هنر احساس آرامش کند و این احساس را داشته باشد که به معنای واقعی دارد کار جدی هنری انجام می‌دهد و اینکه تنها کار پاپیولار انجام نمی‌دهد و به آینده مملکتش و به ادبیات و آئین‌هایش می‌اندیشد و بدین گونه باید مورد حمایت جدی دولت‌ها قرار بگیرند. اگر در شرکتی یا موسسه و آموزشگاهی فعالیت می‌کنند، اداره مالیات از آن‌ها نخواهد خوداظهاری مالیاتی بکنند که در بعضی مواقع برای این‌ها آسیب‌هایی به همراه داشته باشد چراکه نود درصد از آموزشگاه‌های موسیقی کشور اجاره‌ای هستند و متاسفانه اجاره‌ها فوق‌العاده سنگین هستند و درآمد واقعی وجود ندارد.
برای مثال برای تدریس یک فرد ۵۰ هزار تومان کسب می‌شود که از آن ۲۵ هزار تومان به آموزشگاه تعلق دارد و ۲۵ هزار تومان دیگر به معلم می‌رسد. با این رفت و آمد داخل شهر نه برای معلم از آن پول چیزی می‌ماند نه برای آموزشگاه. در اینچنین آموزشگاه‌هایی مخارج یومیه شامل آب، برق و گاز و تلفن و حقوق منشی با درآمد کم برای آن‌ها قابل پرداخت نیست و در نتیجه این موسسات و آموزشگاه‌ها به ورشکستگی و تعطیلی می‌انجامند.
هر زمان که این معضلات را از بانک‌ها  بگیرند و املاک فروخته شد و به مردم واگذار شد ما می‌توانیم باور کنیم اصل ۴۴ تحقق پیدا می‌کند و دیگر سرمایه‌داران واقعی بانک‌ها نیستند که بهترین امکانات، بهترین ساختمان‌ها در اختیار آن‌ها باشد و بهترین خدمات برای خودشان و پرسنل‌شان باشد. آن‌هایی که پول در اختیار دارند نمی‌توانند با پولشان کار کنند و مجبور می‌شوند آن را در بانک‌ها گذاشته تا سود دریافت کنند. اصلا بانک‌ها چرا باید سود بدهند؟ همین بانک‌ها هستند که مانع فعالیت‌های درست و پویای اقتصادی می‌شوند و حالا در جای دیگری می‌خواهند بیایند از طبقه ضعیف دیگری مالیات بگیرند که باز زورشان به طبقه قوی نمی‌رسد.
باز تکرار می‌کنم که در عرصه هنر آن‌ها که ستاره هستند و درآمدهای نجومی دارند فرق نمی‌کند چه هنرمند باشد چه فوتبالیست، آن‌ها باید مالیات بدهند و مالیات آن‌ها باید خرج ورزشگاه‌ها و سالن‌های هنری بشود، خرج ارکستر سمفونیک بشود خرج ارکستر ملی شود و ارکسترهای خوب دیگر نیز به وجود بیایند. ارکسترهای فیلارمونیک باید در شهرداری‌ها به وجود بیاید. ولی ما خوشبین نیستیم که این مالیاتی هم که بخواهید یک روزی از چهره‌های سرشناس اخذ بشود در این عرصه‌ها خرج شود و متاسفانه در جاهای دیگری خرج خواهد شد.
**به عنوان سوال آخر شما در مجموع به این قانون مالیاتی خوشبین هستید یا خیر؟
-این طرح مالیاتی طرحی ابتر و ناقص است. احساس من این است که چُوی این را در جامعه انداختند که ببینند چه بازخوردی از جامعه می‌گیرند. در این شرایط سخت اقتصادی که مردم گرفتار شده‌اند و گرانی‌ها بیداد می‌کند، این چه وقت طرح اینچنین موضوعاتی‌ست؟
به نظر من یک شیطنت‌هایی وجود دارد. اینچنین مساله‌ای را طرح می‌کنند بعد می‌آیند اعلام می‌کنند که ما حرف‌های کارشناسی شنیده‌ایم فعلا این طرح منتفی‌ست نه برای همیشه و امکان دارد سال بعد اجرایی شود.
**یعنی می‌فرمایید مرحله آزمون و خطای اینچنین طرحی به بعد از تدوین قانون موکول می‌شود؟!
بله. این‌ها توپشان می‌افتد در زمین مردم و مردم بی‌گناه به جان هم می‌افتند و متعاقب آن، عصبیت و ناراحتی و تشویش در جامعه ایجاد می‌شود. پس ما اینهمه استاد دانشگاه و کارشناس داریم چرا نمی‌آیند از این‌ها نظرخواهی کنند؟
قانون معافیت مالی بیشتر جنبه شوآف و تبلیغاتی برای دولت دارد چراکه اگر دولت بخواهد مالیات بگیر برای مثال ما فقط در شهر تهران پانصد هزار واحد مسکونی خالی وجود دارد که می‌تواند از آن‌ها مالیات بگیرد
 
 
 
 
 
این‌ها تصمیمات اداری پشت درهای بسته است. افرادی که صبح می‌آیند پشت میز می‌نشینند و بعد از ظهر می‌روند و هیچ‌گونه خلاقیت و توانایی ندارند و هیچ آشنایی با شاکله هنر ندارند و چه بسا مواضعی هم داشته باشند، این تصمیمات عموما تا کنون بر پیکره  تمامیت جامعه و نظام ما ضربه زده این چیز جدیدی نیست. ما هرساله یا هر دهه و یا در هر دولتی شاهد این بی تدبیری‌ها بوده‌ایم.
این را هم بگویم که این قانون معافیت مالی بیشتر جنبه شوآف و تبلیغاتی برای دولت دارد چراکه اگر دولت بخواهد مالیات بگیر برای مثال ما فقط در شهر تهران پانصد هزار واحد مسکونی خالی وجود دارد که می‌تواند از آن‌ها مالیات بگیرد. این هزاران واحد مسکونی متعلق به قشر مرفه بی نیاز و بی‌دردی‌ست که توانستند از طریق رانت‌های بانکی وام‌های آنچنانی بگیرند و سرمنشاء همه این فسادها نظام بانکداری در ایران است که گفته می‌شود بانکداری اسلامی که حقیقا هم اسلامی نیست.
جامعه هنری در سطح کلانش اگر همه کنار هم بنشینند که پرفروش‌ترین‌هایش سینماست، و بعد موسیقی، تئاتری‌ها و نقاشی و تجسمی‌ها که چیزی ندارند این‌ها همه و همه در مقایسه با بخش‌های جدی اقتصدی کشور اصلا رقمی حساب نمی‌شوند و همه این بخش‌ها به اندازه تن خواه دوسه وزارتخانه هم نمی‌شوند. 
 
منبع : فارس
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین