حزب الله:
رامین حیدری فاروغی می گوید: توفیق در جشنواره به نوعی، به اولویت تولید اثر تبدیل شده است و نیازهای هنری و تجربههای معنوی و مسئولیتهای اجتماعی، ثانوی شدهاند. تقریباً هر شیوهای در هر جشنوارهای و هر نوع انتخابی، محل گلایه و اتهام است.
۰
کد مطلب : ۲۱۲۸۶۳
به گزارش شبکه خبری تحلیلی حزب الله ،قریباً هر شیوهای در هر جشنوارهای و هر نوع انتخابی، محل گلایه و اتهام است.
این مستندساز و رئیس هیأت مدیره انجمن تهیه کنندگان سینمای مستند امسال طی حکمی از سوی حسین انتظامی رییس سازمان سینمایی به عنوان یکی از اعضای شورای سیاستگذاری سیزدهمین دوره جشنواره «سینماحقیقت» منصوب شد. ایسنا با این مستندساز پیرامون تصمیمات اتخاذ شده در این شورا به گفتگو نشست که در ادامه میخوانید:
سینماحقیقت با چه تدابیری میتواند از شیوه معرفی فیلمها توسط مشاورانی به دبیر جشنواره به جای هیات انتخاب استفاده کند؟
انتخاب و معیار انتخاب از پرسشهای بنیادی زندگی ما آدمها بوده و هست؛ چرا چیزی بهتر است؟ بهتر چیست و از کجا میآید؟ در مورد تشخیص کیفیت انواع مهارتهای فنی، معیارهایی شکل گرفته و شاخصهایی تعریف شده است، اما درباره امر ذوقی چهطور میشود به ملاکی قطعی نزدیک شد؟ کار سخت و مناقشه برانگیزی است. خودِ این تشخیص و داوری، هم به نوعی امر دانشی است، هم سهم مهمی از آن میتواند از انواع تشخیص ذوقی باشد تا شکلی از امر استدلالی. جشنوارههای جهانی هم حتماً ملاکهایی دارند و حتی شخصیتشان بر اساس سابقهٔ انتخابهایشان شکل گرفته و قابل تشخیص شده است. این جشنوارهها رویکردهایی برای انتخابهایشان دارند اما ناگزیر به بیان آن نیستند، هر کدام میتوانند سیاست و روش خود را داشته باشند و نقد هم بشوند اما بدگمانی در مورد جانبداری و اعمال سلیقه و این نوع از حرف و حدیث به حدت و شدت آنچه ما داریم و هرسال شدیدتر میشود، شاید منحصر به ما باشد. دولتی بودن، ملاکهای فرهنگی راهبردی حاکمیت، تصور عمومی از حلقههای قدرت و شبکههای اعمال نظر و جانبداری و نگرانی از باب کینهتوزی شخصی و جناحی و حکمرانی تحمیلیِ ساز و کار مدیریت فرصتهای بازارکار جهانی از طریق رزومه و اعتبار دیپلم و تشویقنامهها، التهاب بدی را برای ما به وجود آورده است. به نظر میآید، توفیق در جشنواره به نوعی، به اولویت تولید اثر تبدیل شده است و نیازهای هنری و تجربههای معنوی و مسئولیتهای اجتماعی، ثانوی شدهاند.
*آیا میتوان راهی یافت که حجم گلایهها کاهش یابد؟
تقریباً هر شیوهای در هر جشنوارهای و هر نوع انتخابی، محل گلایه و اتهام است. وقتی در شیوهٔ داوری جمعی و گروهی تعداد زیادی از اهل فن که اصطلاحاً به داوری از نوع آکادمی مشهور است، تشکیک و بدگمانی هست، چه شیوهای برای یک جشنوارهٔ دولتی، با دامنهٔ محدودی از انتخاب، برای انتخاب را میشود انتخاب کرد؟! از میان کسانی که فیلم نداشته باشند، احتمالاً جایزه داشته باشند، سابقه داشته باشند اما در طی سالهای اخیر، داور نبوده باشند، حلقهای از دوست و آشنای همکارِ متوقع هم نداشته باشند و ...
*اما چگونه است که جشنوارههای مطرح دنیا از همین شیوههایی مشابه برای انتخاب فیلمها استفاده میکنند و در خبرها شاهد این حجم شکایت از سوی فیلمسازان شرکت کرده نیستیم؟
در جشنوارههای شناخته شدهٔ دنیا، مدیری هست و مشاورانی که طی سالیان، هویتی را شکل دادهاند که خودشان جزء آن هستند و انتخاب میکنند و داورانی هم از ملل مختلف میآیند و فارغ از شناخت فرد و وضعیت رأی میدهند، گاهی هم ملاحظاتی سیاسی یا اجتماعی یا ملی ممکن است دخالت کند. بارها با حضور رئیس هیئت داوران، کارشناسان حدس درست زدهاند که بخت فیلمی کمتر یا بیشتر شده است و بعد هم انتقادی شکل میگیرد اما اتهام، معمول نیست! حالا چه باید کرد که ضمانتی باشد، نمیدانم اما من به شیوهٔ نزدیک تر به آکادمی معتقدم و به نظرم راحتتر میشود راضی شد به رضایش! فکر میکنم قابل تحلیل و بررسی و اصلاح است. اما برآیند احتمالات گرد هم آمدن تعدادی از افراد، بر اساس متغییرهای هر سال را نمیشود کاری کرد. حلقهٔ مشاوران را در طول زمان میشود ترمیم کرد اما گروه انتخاب، هر سال، یک اتفاق منحصر به امکانات موجود است. جشنواره، باید جشن باشد و محل مشارکت در تشویق، اگر چنین چیزی به تهدید تبدیل شود برای فکر و ذوق هنرمند، تحدید است و آزادی عمل او را برای رجوع به باورهایش، تجربهها و اولویتهای اخلاقی و زیبایی شناختیاش محدود و مسدود میکند.
در این میان جشنواره سینماحقیقت چطور می تواند به سمت تقویت نقش تهیهکنندگی در سینمای مستند برود؟
تهیهکنندگی، مهارت خلاق ایجاد فرصت برای تبدیل ایده به اجرا و عرضهٔ جامع آن است. تهیهکنندگی دانش ایجاد ارزش افزوده است؛ توانایی تشخیص اشخاص، موقعیتها و امکانات و برقراری شرایط همافزایی آنها است. تهیهکنندگی به این ترتیب از انواع مدیریت بازار هم هست، هم بازاریابی است، هم بازارسازی است. چنین ترکیب پیچیدهای باید امکان پیشبینی داشته باشد و توانایی استمرار کمی و کیفی در تولید محصول فرهنگی.
ماجرای سینماحقیقت باید، کمک به نمونهسازی مرجع باشد و ملاک انتخابش را به تدریج، تبیین و توجیه کند. این وظیفهٔ معمول جشنوارها نیست اما اگر وزارت فرهنگ و ارشادی باشد و سازمانسینمایی داشته باشد و آنسازوکار، سیاست و بودجه و پیشنهاد داشته باشد، این مجموعه در آن باید قابل تشخیص باشد. حالا اگر چنین جریانی از طریق مرکز گسترش پیگیری میشود، قابل تشخیص بودن اولویت و سلیقه و رویکردش مهم است و اگر حاصل شود، کار تشخیص و کارشناسی و نقد و همراهی با امکاناتش برای تولید اثر خلاقِ متناسب با شرایط و نیاز جامعه در انواع گونههای متنوع مستند، از طریق تهیهکنندگان حرفهایِ مهیا، ممکنتر است که لازم است در جریان امور و تعریف و تدوین و تبیین و اجرای راهبردها باشند تا نقش خود را ایفا کنند و کارگردانها مشتاق همکاری و حمایت ایشان باشند.